هنرکده

رویدادهای فرهنگی وهنری

هنرکده

رویدادهای فرهنگی وهنری

گفت و گو با فرزاد حسنی:در تمام سال آرامش‌تان را حفظ کنید

در تمام سال آرامش‌تان را حفظ کنید

حسنی: در 21 شهریورماه سال 1356 در محله خانی‌آباد قدیم تهران به دنیا آمدم، خانواده‌ای که اصالتا تهرانی هستند. عموهایم از دوستان صمیمی مرحوم تختی بودند. خانواده حسنی را سه فرزند تشکیل می‌دهند، فرزاد را که می‌شناسید، فرهاد برادر دیگرم متولد سال 58 و فوق‌لیسانس مکانیک، برادر سومی هم متولد سال 60 است.

و از تحصیلات خودت برایمان بگو؟

حسنی: پس از گرفتن مدرک دانشگاهی در رشته مهندسی مکانیک، گرایش جامدات از دانشگاه «خواجه نصیر» به یادگیری زبان
...

گفت و گو با فرزاد حسنی
در تمام سال آرامش‌تان را حفظ کنید
در تمام سال آرامش‌تان را حفظ کنید


[پژمان کرد محله]

سینمای ما - خودت را معرفی می‌کنی؟

حسنی: در 21 شهریورماه سال 1356 در محله خانی‌آباد قدیم تهران به دنیا آمدم، خانواده‌ای که اصالتا تهرانی هستند. عموهایم از دوستان صمیمی مرحوم تختی بودند. خانواده حسنی را سه فرزند تشکیل می‌دهند، فرزاد را که می‌شناسید، فرهاد برادر دیگرم متولد سال 58 و فوق‌لیسانس مکانیک، برادر سومی هم متولد سال 60 است.

و از تحصیلات خودت برایمان بگو؟

حسنی: پس از گرفتن مدرک دانشگاهی در رشته مهندسی مکانیک، گرایش جامدات از دانشگاه «خواجه نصیر» به یادگیری زبان عربی پرداختم، تنها به این خاطر که علاقه شدیدی به این زبان و ادبیات داشتم. پس از فارغ‌التحصیلی مدتی جبر و ریاضیات تدریس می‌کردم. سپس رو به هنر آوردم و به کلاس‌های بازیگر توانای سینمای ایران، امین تارخ رفتم، سپس در کلاس‌های کارگردانی و بازیگری استاد سمندریان شرکت جستم، مدتی پیش سیروس شاملو با پانتومیم آشنا شدم. در همین حین شعر هم می‌سرودم که بارها اشعار من توسط خواننده‌های کشور خوانده شد. از سال 77 به عنوان گوینده و بازیگر در رادیو مشغول به کار شدم. در سریال‌های تلویزیونی، مسافری از هند، چرخ گردون و برای آخرین بار به ایفای نقش پرداختم، از برنامه‌های معروف تلویزیونی من باید به کوله‌پشتی و جزر و مد اشاره داشته باشم.

و کودکی؟ چه دل مشغولی‌هایی داشتی؟

حسنی: شیطان نبودم. اما حاضر جواب بودم، به دنبال سوژه می‌گشتم تا به نوعی آن را به طنز ارتباط دهم. وقتی که دیدم چنین استعدادی دارم، سعی کردم آن را پرورش دهم. به جزدرس‌های روزمره دوران دبیرستان و دانشگاه مطالعه زیاد می‌کردم، روزی سه چهار ساعت، کتاب، نشریات مختلف و... همچنین به مجله گل آقا علاقه زیادی داشتم، از شماره اول آن را آرشیو کرده‌ام.

در آستانه سال جدید، آرزوهایت چیست؟

حسنی: آرزوهای من عمومی است، اصولا ما نزدیک سال جدید که می‌ رسیم آرزو می‌‌کنیم و تصمیم می‌گیریم که یک کاری بعد ازتحویل سال انجام دهیم. برای مثال عادت بدمان را ترک کنیم، فلان کار خوب را انجام بدهیم و... اما این کار انجام نمی‌گیرد. چرا که تمام هیجانش تا زمان حلول سال است، به محض این‌که توپ سال جدید شلیک شد ودعای یا مقلب القلوب را خواندند، تمامی قول و قرارها فراموش می‌شود، البته شاید تا هفت روز و ده روز اول عید خودمان را نگه داریم. اما بعد از 13بدر دیگر همه چیز فراموش می‌شود. خواهش من این است که هموطنان یک آرامش به روزهای پایانی سال خود بدهند و این آرامش را در روزهای آینده سال جدید هم ادامه دهند و این اتفاق یعنی تحویل سال نو، در زندگیشان پرسشی ایجاد نکند، معمولا ما می‌خواهیم، همه‌اش بدویم وبه تحویل سال نو برسیم و به همین خاطر تصمیم‌های آنچنانی می‌گیریم، اما زمانی که سال تحویل شد و همه چیز دوباره برای ما عادی شد، تمام قول و قرارهایمان را فراموش می‌کنیم. پس سعی کنیم روزهای پایانی سال 86 و روزهای ابتدایی سال 87 را یکدست کنیم و به قول و قرارهایمان پایبند باشیم. تا اگر یک تصمیمی در روزهای پایانی سال 86 می‌گیریم در سال 87 هم جاری و ساری باشد، از سویی دیگر سعی نکنیم که ده تا دوازده تصمیم را با هم بگیریم. آدم اگر بتواند هر سال یک عمل، تنها یک عمل در مورد روحیه و اخلاق خودش انجام دهد، آن عملی شایسته است. از طرفی هم تصمیم بگیریم در مورد مسائل پولی و اقتصادی بازتر نگاه کنیم، یعنی یک سال هم که شده تصمیم مادی نگیریم، تصمیم روحی بگیریم. چرا همیشه بیاییم بگوییم، خدایا امسال پول بیشتری به ما بده، بیاییم امسال، اخلاقمان را خوب کنیم، نحوه برخوردمان با مردم را درست کنیم، مطمئنم که قضیه مالی‌اش هم درست می‌شود.

و سال 86 چگونه بر شما گذشت؟

حسنی: یک سالی مثل تمام سال‌های دیگر، این سال‌ها را نمی‌توانی خوب و بد نامگذاری کنی؟ در بدترین سال‌ها هم، آدم لحظات خوشی دارد ودر خوش‌ترین سال‌ها، آدم لحظات بدی را تجربه می‌‌کند. سال 86، هم برای من، مثل سال‌های گذشته بالا و پایین زیاد داشت، هم خنده داشت، هم بغض داشت... همش با هم بود.

و برنامه‌هایت برای سال 87؟

حسنی: تصمیم گرفتم به مقوله بازیگری بیشتر بپردازم، ترانه‌سرایی را ادامه بدهم و امیدوارم با این دو کار محبت‌های مردم را جبران کنم، کماکان این‌که، اگر اجرای خوبی پیشنهاد شد، آن را قبول کنم و یک کار اجرایی نو و متفاوت انجام دهم.

بارها این پرسش پیش می‌آید که چرا فرزاد دو سال پیش پس از بازی در مجموعه «برای آخرین بار» دیگر به دنبال بازیگری نرفت، ضمن این‌که در مجموعه پربیننده «مسافری از هند» هم بازی کرده بودی و می‌توانستی به پیشنهادات پاسخ مثبت بدهی.

حسنی: «برای آخرین بار» که به خاطر اسمش بود (می‌خندد) ببینید، وقتی شما درگیر اجرا می‌شوید، به خصوص اجرای زنده، به گونه‌ای است که باید حتما در یکجای خاصی حضور داشته باشید، از طرفی عوامل دست‌اندرکار هم نمی‌توانند معطل ما شوند، در همان مجموعه برای آخرین بار که ماه رمضان دو سال پیش پخش می‌شد، چندین بار اتفاق افتاد که بچه‌های تصویربرداری را اذیت کردم، باید یا سریع سکانسم را می‌گرفتند و یا خیلی دیر که من از برنامه تلویزیونی و رادیویی‌ام فارغ بشوم، گرچه در آن سال هم، برنامه‌های من زیاد شده بود، امسال سعی‌ام این است که به یک تناسب معقولی برسم، هم در زمینه اجرا و هم در بازی، هر چند که مردم خیلی دوست دارند، فرزاد حسنی را در زمینه اجرا ببینند، اما سعی می‌کنم، طوری بازی کنم که مردم هم خوششان بیایند؟

فقط تلویزیون! یا نه سینما هم در برنامه کاری تو است؟

حسنی: راستش، اشتهایی برای بازی در فیلم سینمایی نداریم، اما اگر یک پیشنهاد خیلی خوب پیش بیاید که اشتهابرانگیز باشد، حتما در سینما هم بازی خواهم کرد. گرچه پارسال یک پیشنهاد خیلی خوب به من شد که به خاطر فشار کاری در رادیو و تلویزیون نتوانستم به آن پاسخ مثبت بدهم. البته من این طور هستم، مثلا احساس می‌کنم یک برنامه نیم ساعته رادیویی، می‌تواند به اندازه چند فیلم سینمایی حرف برای گفتن داشته باشد. به مردم خوراک فکری بدهد و آنها را آگاه کند.

و کماکان رادیو؟

حسنی: تا زمانی که بتوانم حرف بزنم در رادیو خواهم بود، چرا که به آن عشق می‌ورزم، در حال حاضر هم در حال طرح‌ریزی و جمع کردن نویسنده هستم، برای برنامه طنزی که می‌خواهم از یکی از شبکه‌های رادیویی اجرا کنم.

و هفت شنبه، چه شد؟...

حسنی: اصلا به این شایعات توجه نکنید، هفت شنبه یک برنامه پرمخاطب بود، یک جمع‌بندی در رادیو جوان داشتیم که یک برنامه نوبتی را جایگزین آن بکنیم و قرار است این برنامه به زودی با نام «روز هشتم» استارت بخورد. به همین خاطر آن را به انتها رساندیم تا یک برنامه جدید با حرف‌های تازه‌تر و در سطح بالاتر و محتوای غنی‌تری جایگزین آن شود، گرچه باید اشاره داشته باشم که هفت شنبه جای خود را در بین مردم باز کرده بود، روز هشتم هم ادامه همان هفت شنبه است.

و محبت مردم؟

حسنی: هر چقدر که محبت مردم بیشتر می‌شود، وظیفه من سنگین‌تر می‌شود، الان که به من برنامه پیشنهاد می‌شود، با تعمق بیشتری به آن نگاه می‌کنم. فکر می‌کنم که این برنامه می‌گیرد، مردم این برنامه را دوست خواهند داشت. من در حال حاضر باید محبت مردم را جبران کنم.

فرزاد در سال 84، بسیار چهره شد، تفاوت‌های دیروز تو و امروز؟

حسنی: با گذشت این سال‌ها، بیشتر از کارهایم می‌ترسم، در حال حاضر برای من نه درآمد مهم است و نه این‌که برنامه‌ام از کدام شبکه پخش شود، در حال حاضر برای من خوب بودن و محتوای برنامه مهم است و این‌که مردم آن را بپسندند و به داشته‌هایشان اضافه شود.

و این لفظ کلام قوی؟

حسنی: فقط مطالعه، من با توجه به برنامه‌هایم، یک اردوی مطالعاتی دارم و اردوهای من نسبت به برنامه‌هایم متفاوت است، در حال حاضر هم حجم وسیعی از مطالعات من مربوط می‌شود به برنامه «سندس» که برنامه‌ای است در مورد معارف قرآنی و شنبه‌ها بین ساعات 10 الی 30/11 شب از رادیو جوان پخش می‌شود.

بهترین عیدت را یادت می‌آید؟

حسنی: سال 74، عید افتاده بود تو کنکور و یا بهتر بگویم، کنکور رفته بود تو دل عید... ما مونده بودیم که شادی کنیم، یا بشینیم با بغض سر کتاب‌های درسی‌مان.

بوی عید از نگاه تو چیست؟

حسنی: با زبان طنز می‌گوید: سرمایی خوردم که فکر نکنم تا نورز خوب شود،فعلا بوی نوروز را احساس نمی‌کنم. (می‌خندد)

و خانواده‌های ایرانی؟

حسنی: سبز باشند و سبر باقی بمانند، قدر یکدیگر را بدانند، به یکدیگر محبت کنند، چرا که عمر زود می‌گذرد و آنچه که باقی می‌ماند، تنها خوبی است... ایرانی سربلند..


منبع خبر : خانواده سبز
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد